نوجوانان خود مختاری كه به هیچ صراطی مستقیم نیستند اغلب در بزرگسالی به كسانی تبدیل میشوند كه از محدود شدن بیزارند و از اینكه كسی بخواهد آنها را از كاری كه میخواهند انجام دهند باز دارد نفرت دارند.
یك روز آرام پاییزی از خانه بیرون میآیید و فكر میكنید حالا كه از گرمای هوا خلاص شدهاید، میتوانید بهترین روز زندگیتان را تجربه كنید. چند قدمی نیامدهاید كه 2 عابر به ظاهر آرام «یقه یكدیگر را میگیرند.» با دیدن چنین دعوایی كه ممكن است چند دقیقه دیگر تمام شود، «تپش قلب شدیدی میگیرید و ترس از خون و خونریزی تمام وجودتان را میگیرد»، وقتی به محیط كارتان میرسید با یك ترش رویی ساده رئیستان كه او هم به هر دلیلی عصبانی است، احساس میكنید كه «انگیزهای برای ادامه كار ندارید و برای نوشتن استعفایتان دست به كار میشوید» اما در تمامی این لحظات فكر نمیكنید كه تمامی مشكلاتی كه پنهان یا پیدا، خودتان یا تكتك افراد شهرتان به آن مبتلا هستید، میتوانند در كودكی شما ریشه داشته باشند و اگر همان زمان حل و فصل میشدند، شما هیچ كدام از اتفاقات امروز را تجربه نمیكردید. در وبسایت اپرا ازبحران های صحبت شده كه از همان كودكی سراغتان میآید و تاثیرات ناخوشایندی هم در بزرگسالیتان میگذارد. تعدادی ازآنها را در ادامه میخوانید...
وابسته و منفعل هستید؟
این افراد همیشه احساس بیپناهی كرده و فكر میكنند اگر كسی مراقبشان نباشد و برایشان تصمیم نگیرد، از عهده سادهترین كارها هم بر نمیآیند. به همین دلیل است كه در نوجوانی خود را روی دوش خانوادهشان میاندازند و در آینده هم بهدنبال همسری میگردند كه بتوانند برای سادهترین كارها و تصمیمها به او تكیه كنند. این افراد چون خود را دچار كاستیها و نقصهای بسیار میبینند دوست دارند كه به دیگری بچسبند و تنها در كنار فرد دیگری احساس میكنند كه كامل شدهاند.
بیش از حد قانون شكنید؟
نوجوانان خود مختاری كه به هیچ صراطی مستقیم نیستند اغلب در بزرگسالی به كسانی تبدیل میشوند كه از محدود شدن بیزارند و از اینكه كسی بخواهد آنها را از كاری كه میخواهند انجام دهند باز دارد نفرت دارند. آنها فكر میكنند، نباید از قانونها و باید و نبایدهایی كه همه افراد اجتماع از آن پیروی میكنند، تبعیت كنند و همیشه با تكروی كامل راه خودشان را میروند.
از عاطفه خانواده محروم بودهاید؟
محرومیت از مهر و محبتی كه كودك از اعضای خانوادهاش میگیرد، بحرانهایی را در بزرگسالی به همراه میآورد. در اغلب موارد چنین فردی كسی را نداشته كه بتواند از او مراقبت كند، از عمق وجود به او و همه اتفاقاتی كه پیرامونش میافتد اهمیت دهد و در واقع با تمام وجود و صادقانه عاشقش باشد. آنها در بزرگسالی هم اغلب نمیتوانند فردی را پیدا كنند كه بهوجودشان محتاج باشد و به آنها اهمیتی واقعی دهد.
منفی گرا و بدبین هستید؟
این افراد همیشه به بدترین جنبههای واقعیت یا تلخترین احتمالات روی میآورند. آنها فكر میكنند، با یك اشتباه ساده ممكن است ورشكسته شوند یا زندگی شان از هم بپاشد. ریشه چنین نگاهی به دوران كودكی فرد بر میگردد. اگر در مقطعی كه او نیازمند كسب اطمینان از محیط زندگی و آدمهای اطرافش بوده، چنین اتفاقی نیفتاده باشد، آنها گاهی تا پایان عمر با نوعی بیاعتمادی و منفیگرایی زندگی میكنند.
فقط بهدنبال جلب توجه هستید؟
این نشانهها میتواند از همان زمان بلوغ ظاهر شود و شدت بگیرد. افرادی كه چنین شرایطی دارند اغلب بهنظر دیگران اهمیت زیادی میدهند و اغلب اوقات برای جلب توجه دیگران بیش از حد به ظاهر خود و شرایط اجتماعی شان توجه میكنند. تنها چیزی كه برایشان مهم است اهمیت دادن دیگران و جلب توجهشان است.
از تنهایی میترسید؟
ترس از تنهایی در كودكی میتواند ترسهایی را در بزرگسالی هم به همراه بیاورد. این افراد در آینده به خاطر ترس از تنها ماندن به دیگران میچسبند و فكر میكنند كه روابط مهم زندگیشان دوام پیدا نخواهد كرد و همیشه در معرض جدایی و تنهایی قرار دارند. جالب اینجاست كه این آدمها اغلب افرادی را برای زندگی مشتركشان انتخاب میكنند كه متعهد نبوده و نمیتوانند در زندگیشان ماندگار شوند.
به همه بیاعتمادید؟
كودكان و نوجوانانی كه همیشه درگیر سوءتفاهم و بیاعتمادی هستند، در آینده هم مشكلاتی خواهند داشت. این افراد هیچوقت نمیتوانند در ارتباطاتشان گارد ذهنی خود را كنار بگذارند و به دیگران اعتماد كنند. آنها فكر میكنند، همیشه در معرض تهدید و ضربههای دیگران هستند و فردی كه در این لحظه مقابلشان ایستاده، ممكن است به آنها ضربه بزند. حتی اگر فردی با آنها برخورد مناسب و محبتآمیزی داشته باشد، نخستین چیزی كه به آن فكر میكنند این است كه ممكن است پشت این مهربانی چیز دیگری باشد.
ترسها رهایتان نمیكنند؟
بعضی افراد همیشه خودشان را در معرض اتفاقات ناگوار میبینند و فكر میكنند كه بهزودی ممكن است درگیر حادثهای مثل سقوط هواپیما، توفان و... شوند. آنها همیشه از اینكه در اوج آرامش اتفاق ناگواری بیفتد و همه چیز را به هم بریزد نگران هستند.
همیشه احساس كمبود میكنید؟
شمادر كودكیتان مدام از اینكه كسی دوستتان نداشته و هیچ كس به شما اهمیت نمیداده شكایت میكردید؟ چنین افرادی در آینده هم فكر میكنند كه لیاقت عشق، توجه و احترام دیگران را ندارند و بر این باورند، هر چقدر هم كه تلاش میكنند، نمیتوانند یك شریك واقعی كه به آنها احترام بگذارد یا احساس ارزشمند بودن را به آنها بدهد را پیدا كنند.
بیانگیزهاید؟
این افراد هم شباهت زیادی به گروه قبل دارند. با این تفاوت كه آنها هیچ نظم و انضباطی در زندگی شان ندارند و با هر نشانه كوچك یا بیاهمیتی نسبت بهخود و كاری كه در حال انجامش هستند ناامید میشوند.یا آن كار را نیمه تمام میگذارند و نمیتوانند روی یك مسیر مستقیم زندگی كنند.
خودتان را قربانی دیگران میكنید؟
آیا او هیچچیز را برای خودش نمیخواهد و خواستههایش را فدای دیگران میكند؟ این افراد در بزرگسالی هم همیشه نیازهای دیگران را بر احتیاجات خودشان مقدم میدانند و برای حفظ آرامش دیگران حاضرند همه خواستههای خود را نادیده بگیرند.
زیاده از حد مطیع هستید؟
آدمهای بیش از حد سر به راهی كه بیهیچ چون و چرایی نظر دیگران را میپذیرند، در زندگی آیندهشان هم اجازه میدهند كه در روابطشان، افراد دیگر به آنها سلطه داشته باشند و همیشه از اینكه نتوانند رضایت دیگران را به دست بیاورند نگرانند.
احساس ناتوانی میكنید؟
این افراد فكر میكنند، هرگز موفق نخواهند شد و نبوغ و تواناییای ندارند تا بتوانند گلیمشان را از آب بكشند و مثل آدمهای اطرافشان بدرخشند. آنها در مدرسه، دانشگاه، اجتماع و محیط كارشان همیشه احساس میكنند كه از دیگران ضعیفترند و هرگز نمیتوانند آیندهای كه از آنها انتظار میرود را مقابل خود داشته باشند.
منبع: برترینها
نظر شما